سرمايه،  جلد ١
بخش چهارم:
تولید ارزش اضافه نسبی
 
فصل ١٢:
مفهوم ارزش اضافه نسبی

 
پی‌نویس‌های فصل ١٢

 

 

 

‌پی‌نويس‌هاى فصل ۱۲

 

۱- ارزش دستمزد متوسط روزانه کارگر را چيزهائى تعيين مي‌کند که او «براى آنکه زندگى، کار، و توليد مثل کند» نياز دارد (ويليام پتى، آناتومى سياسى ايرلند، ۱۶۷۲، ص۶۴). «قيمت کار همواره عبارت از قيمت ضروريات است … هر گاه…مزد کارگر، مطابق رتبه و جايگاه نازلى که بعنوان يک کارگر دارد، به اداره آنچنان خانواده‌اى که ايشان اکثرا دارند کفاف ندهد»، کارگر مزدی که باید را دريافت نکرده است (ج . واندرلينت، ماخذ قبل، ص۱۵). «کارگر ساده، که صاحب چيزى جز دست‌ها و مساعی خود نيست، اگر نتواند کارش را به ديگران بفروشد چيزى بکف نمي‌آورد… در هر کارى بايد چنين باشد، و در واقع چنين نيز هست، که مزد کارگر محدود به مقداري است که براى تامين معاش او ضرورت دارد» ( تورگو - Turgot - پاریس، ۱۸۴۴). «قيمت ضروريات زندگى در واقع هزينه توليد کار است» (مالتوس، تحقيقى در باب … اجاره ، لندن، ۱۸۱۵، ص۴۸، زيرنويس).

۲- «تکامل صناعات معنائى جز کشف طرق جديد ساخت يک محصول با افرادى کمتر و يا (بعبارت ديگر) در زمانى کوتاه‌تر از سابق ندارد» (گاليانى، ماخذ قبل، ص۱۵۹). «صرفه‌جوئى در هزينه توليد تنها مي‌تواند بمعناى صرفه‌جوئى در تعداد کارگران بخدمت گرفته شده در توليد باشد» (سيسموندى، تحقيقات، جلد ۱، ص۲۲).

۳- «فرض کنيم…توليدات…کارخانه‌دار از طريق بکار گرفتن ماشين‌آلات بهتر دو برابر شود… [در این صورت] وى قادر خواهد بود معاش کارگرانش را با سهم کوچکترى از کل درآمدش تامين کند … و بدين ترتيب سودش افزايش خواهد يافت. هيچ تغيير ديگرى در سود او رخ نمی‌دهد» (رمزى، ماخذ قبل، ص۹- ۱۶۸).

۴- «سود شخص ناشى از سلطه او بر محصول کار ديگران نيست، بلکه ناشى از سلطه او بر خود کار است. اين شخص اگر بتواند کالاهايش را به قيمت بالاترى بفروشد، در حاليکه مزد کارگرانش ثابت مانده باشد، روشن است که از اين کار سود خواهد برد … [چرا که در اين حالت] سهم کوچکترى از توليداتش براى بحرکت درآوردن آن [مقدار] کار کفايت مي‌کند، و سهم بزرگترى براى خود او باقی مي‌ماند» ([J.Cazenove - F] ، خطوط عمده اقتصاد سياسى، لندن، ۱۸۳۲، ص۵۰-۴۹).

۵- «اگر همسايه من مي‌تواند با کار کم زياد توليد کند و در نتيجه ارزان بفروشد، من نيز بايد راهى پيدا کنم تا مثل او ارزان بفروشم. و چنين است که هر هنر، صناعت يا آلتى که با استفاده از تعداد کمتری عمله‌، و در نتيجه ارزان‌تر، کار انجام مي‌دهد، در ديگران نوعى اجبار و همچشمی در استفاده از همان هنر، صناعت يا آلت، و يا در اختراع چيزى نظیر آن، ايجاد مي‌کند، که سبب مي‌شود همه در يک سطح قرار گيرند و کسى نتواند قيمت همسايه خود را بشکند» (مزاياى تجارت هند شرقى براى انگلستان، لندن، ۱۷۲۰، ص۶۷).

۶- «به هر نسبت که از مخارج کارگر کاسته شود بهمان نسبت از دستمزدش کاسته مي‌شود، مشروط بر آنکه کليه محدوديت‌هاى تحميل شده بر صنعت نيز برداشته شود» (ملاحظاتى پيرامون لغو جوايز براى صادرات غله …  الخ، لندن، ۱۷۵۳، ص۷). «نفع تجارت اقتضا دارد که قيمت غله و کليه ارزاق در پائين‌ترین حد ممکن باشد، زيرا آنچه باعث گرانى آنها شود لاجرم موجب گرانى کارگر نيز مي‌شود… در همه کشورهائى که دست و پاى صنعت را نبسته‌اند قيمت کارگر ناگزير متاثر از قيمت ارزاق است. با ارزان شدن ضروريات زندگى قيمت کارگر همواره تنزل مي‌يابد» (ماخذ قبل، ص۳). «دستمزدها به نسبت افزايش نیروهای توليدى کاهش مي‌يابند. درست است که ماشين ضروريات زندگى را ارزان مي‌کند، اما خود کارگر را نیز ارزان مي‌کند» [ماخذ:]

A Prize Essay on the Comparative Advantages of Competition and Cooperation, London, 1843, P.27

۷ - کنه، ۱۷۶۷، ص ۹-۱۸۸ [مارکس اصل فرانسه نقل ‌قول در متن را عینا  در اينجا آورده است.]

۸- «اين اسپکولاتورهائی که در کار کارگرانى که بايد بابت کارشان پول بگیرند اين چنين صرفه‌جوئى مي‌کنند…» (ژ. ن. بيلدو -  J. N. Bildaut- پاريس، ۱۸۲۸، ص۱۳). «کارفرما همواره با تمام قوا مى‌کوشد تا در زمان و کار صرفه‌جوئى کند». (د. استوارت -  D. Stewart- ادينبورگ، ۱۸۵۵، ص ۳۱۸) «علاقه آنها (سرمايه‌داران) به اينست که قوه توليد کارگرانى که بکار مي‌گيرند در بالاترين حد ممکن باشد. توجه آنها معطوف، و تقريبا منحصرا معطوف، به ارتقاى همين قوه است» (ر. جونز، ماخذ قبل، گفتار ۳، [ص۳۸ - ف]).